خبرگان قرآن

پدیدآورحسین کریمی

تاریخ انتشار1388/09/22

منبع مقاله

share 723 بازدید
خبرگان قرآن

حسين كريمى
تفسير و تاويل آيات متشابه و تفصيل آيات مجمل و تبيين آيات مبهم تنها در صلاحيت‏خبرگان قرآن يعنى معصومان عليهم السلام است . برخى از آيات و روايات مؤيد اختصاص فهم اين آيات به آن بزرگواران است . ساير مردم از طريق تعليم ايشان قادر به فهم اين آيات‏اند و چنانچه با اتكا به انديشه خود بخواهند، به فهم اين آيات نايل شوند، مصداق حديث «من فسر القرآن برايه فليتبوا مقعده من النار» خواهند بود . تفسير اين آيات به كمك خود قرآن تنها در بعضى از موارد ممكن است .
كليد واژه‏ها: تفسير، آيات متشابه، آيات محكم، آيات مجمل، آيات مؤول، آيات مبهم .

1 . مقدمه

برخى از مفسران قرآن را در دلالت‏بر مقاصدش مستقل مى‏شمارند و تفسير آن را متكى به بيان هيچكس حتى معصومان عليهم السلام نمى‏دانند، اما علماى اماميه بر اين عقيده‏اند كه فهم قطعى پاره‏اى از آيات قرآن - كه از آنها به متشابهات، مجملات و مبهمات تعبير مى‏شود - بدون بيان معصومان عليهم السلام ميسور نيست [1].
در اين مقاله سعى مى‏شود نظريه اخير اثبات و نظريه نخست ابطال گردد . پيش از طرح ادله اثباتى و دفع شبهات، تعريف برخى از مصطلحات ضرورى مى‏نمايد .

2 . محكم و متشابه

در تعريف محكم و متشابه اقوال بسيارى ياد شده است و برخى آنها را به بيست قول رسانده‏اند [2].
لكن نظر برگزيده نگارنده به اين شرح است كه محكم يا آيه‏اى است كه در دلالت‏بر مقصود صراحت دارد ; مثل: والله بكل شى‏ء عليم (1) [بقره / 282] كه از آن به «نص‏» تعبير مى‏شود يا آيه‏اى است كه بر معناى مراد ظهور دارد ; مانند: اقيموا الصلاة (2) [بقره / 43] كه در وجوب نماز ظهور دارد و آن را «ظاهر» مى‏نامند .
اما متشابه آيه‏اى است كه بر مقصود صراحت و ظهور ندارد ; نظير: والمطلقات يتربص با نفسهن ثلثة قروء (3) [بقره / 229] كه «قرء» لفظى دوپهلوست و داراى دو معناى حيض و طهر است و در هيچ يك از اين دو معنا صراحت‏يا ظهور ندارد ; همچنين آيه‏اى كه برخلاف مقصود ظهور داشته باشد ; مانند: الرحمن على‏العرش استوى (4) [طه / 5] كه ظاهر آن بر جسمانيت‏خداوند دلالت دارد . تمام آياتى كه در آنها از حقايق غيبى سخن رفته و درك حقيقت آنها فراتر عقول افراد عادى است، مثل عرش، كرسى، لوح، وحى و اوصاف بهشت و دوزخ جزو قسم اخيرند . خداى تعالى در اين آيات آن حقايق را با نوعى تشبيه و تمثيل بيان فرموده است [3].

3 . تفسير و تاويل

تفسير از «فسر» اشتقاق يافته و به معناى توضيح كلامى است كه در آن نوعى خفا باشد [4]. بنابراين نص و ظاهر نيازى به تفسير ندارند، چون در معناى آندو خفايى نيست ; اما جز آنها نيازمند تفسيرند [5].
اما تاويل بيان حقايقى است كه وراى مدلول لفظى آيات است و از آنها به «بطون قرآن‏» تعبير مى‏شود .

4 . مجمل و مبهم

مجمل در مقابل مفصل است ; بر اين اساس آيات مجمل آياتى‏اند كه در آنها معارف و احكام كلى آمده است . تفصيل جزئيات و توضيح خصوصيات چنين آياتى جز از طريق بيان پيامبر صلى الله عليه و آله وسلم و وارثان علم آن حضرت فهميده نمى‏شود . مبهم نيز در برابر مبين است ; به اين ترتيب مبهمات قرآن آنهايى‏اند كه در افاده معنا گنگند ; مثل حروف مقطعه كه در اوايل برخى از سوره‏ها قرار دارند . اين قسم نيز بدون بيان خبرگان قرآن قابل فهم نيست .

5 . اختصاص فهم بخشی از قرآن به معصومان علیهم السلام
به نظر نگارنده تفسير آيات متشابه، مجمل و مبهم و نيز تاويل قرآن را جز معصومان عليهم السلام كه راسخان در دانش تفسير قرآن‏اند، نتوانند به درستى بيان كنند . اين ديدگاه را آيات و روايات فراوانى تاييد مى‏كند كه اينك به بيان برخى از آنها پرداخته مى‏شود .

6 . ادله خصوصى بودن فهم بخشى از قرآن

آيات و روايات چندى اختصاص فهم بخشى از قرآن را به معصومان عليهم السلام تاييد مى‏كنند .

1- 6 . ادله قرآنى

آياتى كه حاكى از خصوصى بودن فهم بخشى از قرآن است‏به شرح ذيل است:
الف . و ما يعلم تاويله الا الله و الراسخون فى‏العلم [آل عمران / 7] ; تاويل آنها را جز خدا و استواران در دانش [قرآن] نمى‏دانند .
در اين آيه پس از آنكه آيات قرآن به دو قسم محكم و متشابه تقسيم شده، تاويل و تفسير آن را مخصوص خدا و راسخان در علم اعلام مى‏دارد كه به استناد روايات فراوان معصومان عليهم السلام‏اند [6].
ب . و انزلنا اليك الذكر لتبين للناس ما نزل اليهم [نحل / 44] ; قرآن را به تو نازل كرديم تا آنچه را بر آنان نازل شده، روشن كنى .
در اين آيه نيز تبيين و تفسير قرآن ويژه پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله وسلم دانسته شده است . بدين ترتيب كسانى نيز كه وارث علم آن حضرت‏اند، يعنى ساير معصومان تفسير قرآن را مى‏دانند .
ج . بل هو آيات بينات فى صدور الذين اوتوا العلم [عنكبوت / 49] ; بلكه آنها آياتى روشن در سينه‏هاى كسانى است كه به آنان دانش [قرآن] داده شده است .
در اين آيه نيز جايگاه فهم آيات قرآن سينه مبارك صاحبان علم الهى خوانده شده است كه به شهادت روايات همان معصومان عليهم السلام هستند [7].
د . هو الذى بعث فى الاميين رسولا منهم يتلوا عليهم آياته و يزكيهم و يعلمهم الكتاب و الحكمه [جمعه‏2] ; خدا كسى است كه در ميان درس نخوانده‏ها رسولى را از خودشان فرستاد تا آيات او را برآنان بخواند و پاكشان سازد و كتاب و حكمت‏به آنان بياموزاند .
در اين آيه نيز علم به كتاب خدا خاص پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله وسلم خوانده شده است و همانطور كه آمد، ساير معصومان عليهم السلام كه دانش آن حضرت را به ارث برده‏اند، عالم به كتاب خدايند .

2- 6 . ادله روايى

روايات فراوانى درباره انحصار فهم بخشى از قرآن به معصومان عليهم السلام نقل شده [8] كه اينك به برخى از آنها بسنده مى‏شود .
الف . در تفسير والراسخون فى العلم [آل عمران / 7] روايات بسيارى را آورده‏اند كه مراد از راسخان در علم معصومان عليهم السلام هستند كه ذيلا برخى از آنها مى‏آيد .
امام باقر عليه السلام فرمود: رسولخدا صلى الله عليه و آله وسلم افضل راسخان در علم است . خداى عزوجل همه تنزيل و تاويلى راكه بر او نازل شده، به او آموخت و هيچ تنزيل و تاويلى بر او نازل نشد كه تاويلش را نداند . پس از آن حضرت اوصيايش همه آن را مى‏دانند [9].
على عليه السلام فرمود: كجايند آنانكه به دروغ پنداشتند كه علاوه بر ما راسخ در علم‏اند [10].
نيز فرمود: مردم درخصوص متشابهات هلاك شدند ; چون به معناى آنها آگاه نشدند و به حقيقت آنها پى نبردند ; لذا از پيش خود با انديشه خويش آنها را تاويل كردند و بدين وسيله خود را از پرسش از اوصياء بى‏نياز دانستند [11].
همانطور كه ملاحظه شد، در اين روايات تاويل قرآن ويژه معصومان عليهم السلام خوانده شده و هر كه جز ايشان ادعا كند كه عالم به تاويل قرآن است، دروغگو به شمار آمده است .
ب . امام باقر عليه السلام به قتادة‏بن دعامه بصرى كه قرآن را برپايه انديشه خود تفسير مى‏كرد، فرمود: و يحك انما يعرف القرآن من خوطب به [12] ; واى بر تو قرآن را فقط مخاطب آن يعنى رسولخدا صلى الله عليه و آله وسلم مى‏فهمد .
نيز امام صادق عليه السلام به ابوحنيفه فرمود: و ما اراك ان تعرف من كتابه حرفا [13] ; بر تو نمى‏بينم كه بتوانى هيچ حرفى از كتاب خدا را بفهمى .
پنهان نماند، چنانكه پيش از اين بيان شد، اين دو روايت و نظائر آن ناظر به آيات محكم نمى‏تواند باشد ; چون آنها براى مردم قابل فهم‏اند ; همانطور كه آية الله بروجردى در اين زمينه فرموده است: «اين جمله و نظاير آن مربوط به غير ظواهر قرآن است‏» [14].
ج) در روايات، تفسير قرآن بدون اتكاء به بيان معصومان عليهم السلام تفسير به راى و منهى شمرده شده است . امام رضا عليه السلام به على بن جهم فرمود: ولا تنال كتاب الله برايك فان الله يقول: و ما يعلم تاويله الا الله و الراسخون فى العلم [15] ; با انديشه خود نخواهى توانست‏به فهم كتاب خدا دست‏يابى ; چون خداوند مى‏فرمايد: تاويل آن را جز خدا و راسخان در علم نمى‏فهمند .

7 . شبهات و پاسخها

بر اين ديدگاه كه فهم آيات متشابه، مجمل و مبهم قرآن و نيز درك بطون قرآن ويژه معصومان عليهم السلام است، چند شبهه‏اى را وارد كرده‏اند كه در اينجا به طرح و نقد آنها پرداخته مى‏شود .

1- 7 . دعوت به تدبر در قرآن

گويند: در آياتى از قرآن به تدبر در قرآن دعوت شده است ; نظير: افلا يتدبرون القرآن ام على قلوب اقفالها [محمد / 24] ; پس آيا در قرآن تدبر نمى‏كنند؟ يا [مگر] بر دلهايشان قفلهايى نهاده شده است . بنابراين عقل توانايى تفسير و تاويل آيات قرآن را دارد و با تدبر مى‏توان به فهم آيات قرآن دست‏يافت ; لذا فهم قرآن به معصومان عليهم السلام اختصاص ندارد . هر صاحب تدبرى مى‏تواند آن را بفهمد .
پاسخ اين شبهه آن است كه اين روش تنها درخصوص بديهيات عقلى اعم از نظرى و عملى است و جز آنها نظير جزئيات قيامت و عبادات و معاملات با اين روش قابل فهم نيست .

2- 7 . توصيه به عرضه روايات بر قرآن

ممكن است كسى بگويد: حصر تاويل و تفسير به معصوم عليه السلام با رواياتى كه بيانگر عرضه اخبار به قرآن براى تشخيص صحت و سقم آنهاست [16]، سازگار نيست . جواب اين شبهه آن است كه بخشى از قرآن كريم نص و ظاهر است و نيازى به تفسير ندارد ; اما تفصيل مجملات و كشف مبهمات و خوض در متشابهات و بيان تاويلات جز به رهبرى معصوم عليه السلام نشايد و هر كسى در هر مقام علمى كه باشد، چنانچه بخواهد بدون رهبرى معصوم عليه السلام در اين امور اظهار نظر قطعى كند، عمل او تفسير به راى و افترا بر خدا تلقى مى‏شود و مصداق حديث‏شريف من فسر القرآن برايه فليتبوا مقعده من النار (5) [17] ; به شمار مى‏آيد .

3- 7 . امكان ارجاع متشابهات به محكمات

بعضى پنداشته‏اند: در همه موارد به كمك خود قرآن مى‏توان قرآن را تفسير كرد و بر اين مدعا به جمله القرآن يفسر بعضه بعضا (6) تمسك جسته‏اند .
در رد اين پندار بايد گفت كه اولا اين جمله به عنوان روايت صادر از معصوم عليه السلام در هيچ يك از جوامع روايى ملاحظه نشده است . تنها حسن‏بن على طبرى در كتاب كامل‏بهايى آن را به صورت خبرى مرسل آورده است [18] ; بنابراين اعتبارى بر آن نيست .
ثانيا مفاد آن حصر تفسير به اين روش نيست . اگر چه اين روش فى‏الجمله مورد قبول است و عقل و نقل صحت آن را در بعضى از موارد گواهى مى‏نمايد ; ولى اين روش كافى براى تمام موارد نيست .
در ضمن مدلول احاديث‏يصدق بعضه بعضا (7) و يشهد بعضه على بعض (8) [19 هماهنگى آيات و عدم تناقض و ا ختلاف در ميان آنهاست و ربطى به تفسير آيات با آيات ندارد .
ثالثا اين ادعا با اخبارى كه بر نيازمندى به معصوم عليه السلام در تفسير قرآن دلالت دارد، معارض است .

4- 7 . نور و هادى و تبيان بودن قرآن

بعضى با استناد به آياتى از قرآن گويند كه قرآن نور و هادى و تبيان همه چيز هست ; حال چرا براى مقاصد خود چنين نباشد؟ قرآن براى رفع ابهام از خود كمبودى ندارد تا به ديگران حاجت مراجعه باشد .
پاسخ اين استدلال اين است كه قرآن با تعليم و رهبرى معصوم عليه السلام واجد اين اوصاف است ; نه بدون آن . براى مثال بدون هدايت معصوم عليه السلام چگونه مى‏توان از آيه «والمطلقات يتربصن بانفسهن ثلثة قروء» [بقره / 229] رفع تشابه كرد و معناى «قرء» را كه از اضداد است، معين ساخت؟ يا چگونه مى‏توان راز حروف مقطعه و جزئيات و خصوصيات عبادات و معاملات بيان كرد؟

8 . نتيجه

بنابر آنچه آمد، متشابهات، مجملات، مبهمات و بطون قرآن نيازمند تفسير و تاويل است و آن تنها در صلاحيت معصومان عليهم السلام است . اين معنا را برخى از آيات قرآن و روايات معصومان عليهم السلام تاييد مى‏كند ; بر اين اساس نه عقل بدون راهنمايى معصوم عليه السلام قادر به درك صحيح آنهاست و نه آنها در همه موارد با ارجاع به آيات محكم تفسير مى‏پذيرند . رواياتى كه قرآن را معيار صحت و سقم اخبار معرفى كرده‏اند، ناظر به آيات محكم است .

پاورقيها:

1) وخدا بر هر چيز داناست .
2) نماز را به پا داريد .
3) زنان طلاق گرفته تا سه بار پاك شدن از شوهر كردن خوددارى كنند .
4) خداى مهربان بر عرش محيط است .
5) هر كه قرآن را بر پايه انديشه خود تفسير كند، جايگاهش از آتش پر خواهد شد .
6) آيات قرآن همديگر را تفسير مى‏كند .
7) [آيات قرآن] همديگر را تصديق مى‏كنند .
8) [آيات قرآن] بر [راستى] يكديگر گواهى مى‏دهند .

منابع:

1 . طبرسى، فضل بن حسن ; مجمع‏البيان فى تفسير القرآن، چ 2، بيروت، دارالمعرفة، 1408 ق، ج 1، ص 13 .
2 . طباطبايى، محمدحسين ; الميزان فى تفسير القرآن، چ 1، قم، منشورات جماعة المدرسين فى الحوزة العلميه، بى‏تا، ج 4، ص 19 و همو ; قرآن در اسلام، بى‏چا، قم، دفتر انتشارات اسلامى، 1361 ش ، ص 44 .
3 . ر . ك: طباطبايى، پيشين و بروجردى، حسين (آية‏الله)، نهاية الاصول چ 1، قم، نشر تفكر، 1415 ق، ص 481 .
4 . ر . ك: راغب اصفهانى ; مفردات الفاظ القرآن، ذيل فسر .
5 . ر . ك: انصارى، مرتضى (شيخ)، فرائدالاصول، بى‏چا، قم، مؤسسة النشر الاسلامى، بى‏تا، ج 1، ص‏64 و خراسانى، محمدكاظم (محقق)، بى‏چا، تهران، كتابفروشى اسلاميه، بى‏تا، ج 2، ص 62 .
6 . ر . ك: طبرسى، فضل‏بن حسن ; پيشين، ص 410 و مجلسى، محمدباقر ; بحارالانوار، چ 2، بيروت، مؤسسة الوفا، 1403 ق، ج 89، باب 84 .
7 . حويزى، عبد على‏بن جمعه، تفسير نور الثقلين، چ 4، قم، مؤسسه اسماعيليان، 1370 ش، ذيل آيه .
8 . مجلسى، محمد باقر ; بحارالانوار، چ 2، بيروت، مؤسسة الوفا، 1403 ق، ج 89، باب 84 و حر عاملى، محمدبن حسن ; وسايل‏الشيعه، چ 5، بيروت، داراحياء التراث العربى، 1403 ق، ج 18، باب‏13 .
9 . حويزى، پيشين، ذيل آيه 7 سوره آل عمران .
10 . همان .
11 . همان .
12 . مجلسى، پيشين، ج 24، ص 237 .
13 . همان 2 / 292 .
14 . بروجردى (آية‏الله)، پيشين .
15 . حويزى، پيشين .
16 . ر . ك: مجلسى، پيشين 2 / 165 .
17 . عوالى اللئالى، ج‏4، ص 104 .
18 . حسن‏بن على طبرى، كامل بهايى، ج 2، ص 49 .
19 . همان و نهج‏البلاغه، خ 133

مقالات مشابه

تفاوت تعبیر در آیات مشابه قرآن بر پایۀ تخطی از اصول همکاری گرایس

نام نشریهآموزه‌های قرآنی

نام نویسندهمحمدرضا ستوده‌نیا, مهدی مطیع, مهدی حبیب‌اللهی

چيستى محكم و متشابه از نگاه علّامه طباطبائى

نام نشریهمعرفت

نام نویسندهمحمد فاکر میبدی

علوم قرآن در روايات رضوي

نام نشریهبینات

نام نویسندهسهیلا پیروزفر

نقش بافت درون ‌زبانی در توجیه آیات مشابه

نام نشریهقرآن و حدیث

نام نویسندهمحمدرضا ستوده‌نیا, مهدی حبیب‌اللهی

نقد مقاله «متشابه» از دائرة المعارف قرآن لیدن

نام نشریهقرآن‌پژوهی خاورشناسان

نام نویسندهعیسی متقی‌زاده, فاطمه قندالی

نقد مقاله «متشابه» از دائرة المعارف قرآن لیدن

نام نشریهقرآن‌پژوهی خاورشناسان

نام نویسندهعیسی متقی‌زاده, فاطمه قندالی